counter create hit تعلل بی‌جا، انتخابی علیه اعتماد عمومی است | هر روز تأخیر در حل بحران‌ها یعنی یک قدم فاصله از مردم | توان تصمیم‌گیری جامعه را نادیده نگیرید
۱۲ خرداد ۱۴۰۴ - ۲۰:۲۷
کد خبر: ۴۱۶۰۱۲
وقتی تعلل، مهم‌ترین تصمیم ساختار حکمرانی می‌شود

تعلل بی‌جا، انتخابی علیه اعتماد عمومی است | هر روز تأخیر در حل بحران‌ها یعنی یک قدم فاصله از مردم | توان تصمیم‌گیری جامعه را نادیده نگیرید

تعلل بی‌جا، انتخابی علیه اعتماد عمومی است | هر روز تأخیر در حل بحران‌ها یعنی یک قدم فاصله از مردم | توان تصمیم‌گیری جامعه را نادیده نگیرید
در روزگاری که جهان با سرعت تصمیم می‌گیرد، سکوت و بلاتکلیفی، دیگر نشانه تدبیر نیست؛ نماد فرسایش است. آنچه مردم را فراری می‌دهد، فقط تحریم و گرانی نیست، بی‌تصمیمی‌ست؛ آن‌جایی که حاکمیت از تپش اضطراب مردم جا می‌ماند. در سیاست، زمان بی‌طرف نیست؛ یا در مسیر تغییر کار می‌کند یا ستون‌های اعتماد عمومی را آرام آرام فرو می‌ریزد.
امین خاکستر

سرویس سیاسی خرداد: دختر نوجوانی که صبح را با تکه نانی و چای بی‌رنگ آغاز کرده بود، شب را با همان پرسش تکراری به پایان رساند: «مامان، بالاخره اینا می‌خوان یه کاری بکنن یا نه؟» مادر سرش را به علامت "نمی‌دونم" تکان می‌دهد و تلویزیون را خاموش می‌کند؛ درحالیکه مجری اخبار شبانگاهی تازه گفته بود «تصمیم‌گیری‌ درباره پاسخ مقتضی در حال بررسی است». اما کسی در آن خانه دیگر به این جمله‌ها دل نمی‌بست. تصمیم؟ مقتضی؟ بررسی؟ برای آن‌ها فقط یک معنی داشت: زمان‌کشی، وقت‌کشی و شاید عقب‌گرد به دهه‌های قبل.

در میان تمامی بحران‌هایی که کشور را درگیر خود کرده، یک بحران پنهان اما تعیین‌کننده هر روز بیش از پیش خود را نشان می‌دهد: ناتوانی ساختار قدرت در درک مفهوم زمان. تأخیرهای مکرر، تصمیمات نیم‌بند و روندهای فرسایشی آن چیزی‌ست که امروز نه فقط اقتصاد را، بلکه امید اجتماعی را هدف گرفته است.

به گزارش خرداد؛ مردم می‌دانند که مشکلات از آسمان نازل نشده؛ آن‌ها می‌دانند تحریم هست، بحران جهانی هست، زیر میززنی‌های دشمنان سیاسی هست اما چیزی که آزارشان می‌دهد بلاتکلیفی و بی‌پاسخ ماندن مشکلاتی‌ست که می‌شد برایشان راهی یافت. در دل این ناامیدی، آنچه آتش زیر خاکستر را شعله‌ورتر می‌کند این است که هر روز شاهدند فرصت‌ها می‌گذرند و هیچ تصمیم قاطعی گرفته نمی‌شود. نه در قبال تحریم‌ها، نه درباره مذاکرات، نه برای خاموشی و کمبود انرژی صنایع و نه حتی برای حل مسائل حداقلی معیشت.

بحران واقعی، ناهماهنگی در درون ساختار قدرت است. هرکسی تفسیر خود را دارد، هر نهادی قرائت جداگانه‌ای از مسائل دارد و همین تفرق مردم را با این پرسش اساسی روبه‌رو کرده: مگر قرار نبود وحدت و انسجام که نام «وفاق» بر آن نهاده‌اند اکنون سرمایه بزرگ جمهوری اسلامی باشد؟ اگر قرار باشد هر مقام رسمی برداشتی متفاوت از وضعیت داشته باشد و در بزنگاه‌های حساس مسیر را منحرف کند چگونه می‌توان به چشم‌اندازی از بهبود امیدوار بود؟

زمانی که تصمیم‌سازی‌ها پشت درهای بسته گیر می‌افتد و پیامدهای آن مستقیماً به سفره مردم می‌رسد، دیگر هیچ واژه‌ای کارکرد اقناعی نخواهد داشت. مردم بیش از آن‌که چشم‌انتظار حرف تازه‌ای باشند منتظر اقدام‌اند. منتظر آن‌که ساختار حاکمیت در لایه‌های گوناگونش نشانه‌ای ملموس از مسئولیت‌پذیری بروز دهد تا آنها ثمره‌اش را بر سفره خانواده‌ به عین شاهد باشند.

در چنین شرایطی مسئله فقط مذاکرات هسته‌ای یا رفع تحریم‌ها نیست؛ آنچه حیاتی‌تر است، احیای اعتماد عمومی‌ست. اعتماد، تنها زمانی بازسازی می‌شود که نظام سیاسی نه فقط وعده دهد بلکه با وحدت واقعی اراده‌ای برای تغییر نشان دهد. بدون این همدلی درونی حتی اگر مذاکره‌ای هم رخ دهد، نتیجه‌ای نخواهد داشت جز یک چرخ‌دنده دیگر در ماشین فرسایش اعتماد عمومی.

حاکمیت اگر می‌خواهد مردم را در کنار خود داشته باشد، باید از لاک بی‌عملی بیرون بیاید. سکون، امروز نه نشانه تأمل که نماد بی‌کفایتی تلقی می‌شود. جامعه منتظر تصمیم است؛ تصمیمی که در زمان مناسب گرفته شود، نه آن‌قدر دیر که هزینه‌اش چند برابر شود. هنوز هم این باور وجود دارد که اگر نشانه‌ای واقعی از تغییر دیده شود، مردم همراهی می‌کنند. اما این بار شواهد بر ما نمایان کرده که دیگر فرصت‌سوزی، به قیمت فروپاشی سرمایه اجتماعی تمام خواهد شد.

زمان دیگر بی‌طرف نیست؛ یا در مسیر تغییر کار می‌کند یا در خدمت فرسایش اعتماد می‌ایستد. این دو راهی، اکنون بی‌پرده پیش روی نظام ایستاده است. آنچه در دهه‌های گذشته بارها تجربه شده و همچنان نادیده گرفته می‌شود، همین حقیقت است که در سیاست، «زمان» نه یک عدد تقویمی است و نه تنها عاملی بیرونی؛ بلکه یکی از فعال‌ترین نیروهای اجتماعی‌ست که یا مسیرها را باز می‌کند یا درِ امید را می‌بندد. فراموش می‌شود که تعلل، تأخیر و امروز و فردا کردن، فقط یک ضعف در مدیریت اجرایی نیست؛ بلکه نوعی بی‌احترامی به درک جمعی مردم از فوریت‌ها و ضرورت‌هاست.

زمان، حافظه مردم را شکل می‌دهد. اگر تصمیم‌های سیاسی با نیازهای واقعی جامعه هم‌زمان نشوند، اگر گره‌های اقتصادی و دیپلماتیک در بزنگاه‌های تاریخی گشوده نشوند، اگر پیام اعتماد از بالا به پایین با تأخیر مخابره شود، دیگر بازگشتی نخواهد بود؛ چون حافظه عمومی به همان اندازه که می‌بخشد، می‌نویسد و فراموش نمی‌کند. هر فرصت از دست‌رفته امروز یک آجر از دیوار مشروعیت را جابه‌جا می‌کند. تراژدی ماجرا همین‌جاست: آن‌کس که فرصت را از دست می‌دهد، اغلب حتی متوجه نیست چه چیزی را باخته است.

در جهانی که تحولات سیاسی با شتاب می‌چرخند، بی‌عملی خود نوعی کنش است. کنشی مخرب و بی‌صدا که فقط با تأخیر در تصمیم‌گیری، اعتبار را تحلیل می‌برد. جامعه اگر احساس کند که مسئولان از حال او جا مانده‌اند، رابطه‌اش را با ساختار به شکل پنهانی قطع می‌کند و بازسازی این رابطه، نه با شعار بلکه فقط با هم‌زمانی تصمیم سخت و تحمل درد حاصل آن ممکن است.

در چنین شرایطی، دولت یا باید به زمان احترام بگذارد و قدم‌هایش را با ریتم اضطرار مردم هماهنگ کند، یا باید منتظر بماند تا زمان هزینه‌اش را از ذخایر اجتماعی مشروعیت بگیرد.

کارن تجارت
پرواز بیتاسیر
اسنپ دکتر صفحه خبر
عی بابا صفحه خبر
خرید آنلاین
ویزا کانادا
اکومگ2
اکومگ2
اکومگ2
اکومگ2
اکومگ2
اکومگ2